عذر خواهی می کنم...

یکی از دوستان وبلاگی ما اخیرا نظری داده که بنده خیلی متعجب شدم.تا به حال اینگونه نظر نداده بود.حکمتش را نمیدانم ولی چند گزینه در ذهنم هست که امیدوارم گزینه سوم آن نباشد.بگذریم.

این دوست در وبلاگ خود مطالب خوبی می نویسند لکن در توضیحات نوشتن فقط با وبلاگ های سیاسی لینک می شوند.بنده هم نظری دادم و ایشان هم جوابی.

اما آنقدر این مسئله برایم گران بود این نظرات را در وبلاگ می گذارم تا به قضاوت افکار عمومی در آید.شاید فکر کنید چه لزومی دارد.من از ایشان ناراحت نیستم.ایشان نظر خود را بیان نمودند و محترم هم هست اما نگرانی من از این است که نکند خطایی از من سر زده باشد.

البته پیش از این هم یکی از دوستان وبلاگی دیگر که البته نامش را نمی آورم هم بعد از مطلبی که در خصوص جنبش سبز نوشتم همین افاضات را فرمودند و بعد از حادثه عاشورا عذرخواهی کردند.

من نمی گویم حرفم همیشه درست است ولی نمی دانم چه چیزی در نوشته من سبب این پرخاش شد.اگر کسی اشتباهی در سخن من دید لطفا در نظرات این پست مرا یاری نماید.

نظر من این بود:

سلام
تازه از منطقه برگشتم.تحول می بینم.یا محول الحول والاحوال حول الحالنا الی احسن الحال.
رها کنید این چهارشنبه سوری بدبختو.برید ببینید دنیا دست کیه.
متاسفم که می گید فقط با وبلاگ سیاسی کار می کنید.سیاست رو بذارید کنار.این سیاست نیست که تو دنیا حکومت می کنه.این عشقه که فرمانروای جهانه.
شهدا هستند که فرمانروایی می کنن.
شهید نظر می کند به وجه الله...
التماس دعای فرج
یا علی

نظر آن بزرگوار هم:

من شدیدا برای شما متاسف هستم که اینقدر راحت تحت تاثیر جو قرار می گیرین.
فکر نکن معصومی و یا امامزاده
در ضمن اصلا هم به شما ربطی نداره که من فقط با وبلاگای سیاسی کار می کنم یا نه
خیلی احترام شما رو نگه داشتم ولی می بینم که با سکوت من شما پاتونو از گلیمتون درازتر کردین
آخرین باری باشه که می بینم تو وبلاگ من نظر می دین
نظر شما هیچ ارزشی برای من نداره و از اعتبار ساقطه
شما فقط خودتونو ادم می دونین و این یعنی غرور و از نظر من غرور یعین حماقت
روز خوش

چند نکته است که خیلی برایم جالب بود.

۱.جواب سلام واجب است.همیشه ایشان جواب سلام می داند ولی حالا...

۲.من نگفتم جو گیر شدم.من از تحول حرف زدم.جو آنی و گذراست و تحول آنی و ماندگار.

۳.من در کجای حرفم از معصومیت یا امامزاده بودن خود حرف زدم؟

۴.در مورد ابراز تاسف هم باید بگویم من فقط نظرم را گفتم و هنوز هم بر آن پای می فشارم ولی دلیل این موضع سخت را در نمی یابم.نظر است دیگر.اگر لحن بدی داشتم عذر می خواهم.این را از باب وظیفه ای که قبلا به همین دوست گفته بودم نوشتم.وظیفه مما این است که یکدیگر را راهنمایی کنیم و کمک.بنده هم توصیه کردم .همین!

۵.من کجا پایم را از گلیمم دراز تر کردم؟ آیا غیر از بیان آیات و روایات با شما حرف زدم؟ اگر اشتباهی از من سر زده صریح بیان کنید نه برای ادامه دعوا بلکه برای اینکه من مشکل خود را بدانم.شما خود می دانید که قصد من در تمام نظراتی که دادم خیر بوده است و می دانید با چه عنوانی شما را خطاب قرار می دادم.البته در این میان حرفهای نگفته ای هست که شما می دانید و لازم ذکر است لکن در این مقال نمی گنجد.بگذریم.

۶.تا به حال ندیده بودم به کسی بگویند در وبلاگم نظر نده.چشم.از حقیقت نمی شود فرار کرد.خدا را شاهد می گیرم که اگر نظری دادم در لحظه نگارش همه را با حال نگرانی نوشتم.نه نگرانی برای خودم و درد سر.نگرانی برادری برای خواهرش.

۷.اینکه نظر من برای شما ارزشی ندارد طبیعی است.نظر بسیاری از ما برای بسیاری دیگر بی ارزش است و من از این بابت هیچ ناراحت نیستم.

۸.من هم از غرور متنفرم.این را قبلا هم در وبلاگ نوشتم و هم در نظری برای این بزرگوار.اگر توصیه به اینکه به سمت شهدا برویم نشانه غرور است پس هیچ کس نباید دیگری را به خیر توصیه کند بنابر این تواصی به حق بی معنی خواهد بود.

ضمنا برخی چیزهایی که من از خود گفتم که یادم نمی آید تعریفی از خود کرده باشم، از باب «فاما بنعمت ربک فحدث» است و همه از عنایات پروردگار است و من در کسب آن لطف پروردگار را می بینم و لا غیر.

انشاءالله که سوء تفاهمی رخ نداده باشد.اگر ابهامی هست بنده هنوز حاضرم پاسخ بگویم و از همین جایگاه رسما مراتب عذر خواهی خود را اعلام می کنم.

انشاءالله خداوند قلوب و ابصار ما را منقلب و حال ما را به بهترین حالات متحول سازد.

التماس دعای فرج




به قلم "هدهد" در چهارشنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۸۸ساعت 10:51  |