وارد اتاق می شود. کتش را روی آویز آویزان می کند و از توی کیفش چند برگه بیرون می آورد و روی میز می گذارد. ریموت را برمیدارد و به طرف پنجره می گیرد. پرده خیلی آرام بالا می رود و نور اتاق بیشتر می شود. کسی در می زند:
- سلام آقای رییس! صبح بخیر.
- سلام کریم جان چه خبرا؟
- سلامتی آقای دکتر...بفرمایید چای زعفرانی تازه دم.
- ممنون... چیه؟ به چی زل زدی؟
- هیچی آقای دکتر خواستم بگم... اون...گفتم خونه رو جابجا کردیم...پول پیش و...گفتید یادآوری کنم وام رو...
- آها! هفته پیش که بهت گفتم. پیگیری کردم. گذاشتنت تو صف. ولی اوضاع که میبینی خیلی روبراه نیست. اینور تحریم اونور کسری بودجه خلاصه وضع چندان روبراه نیست.
- خدا خیرتون بده ولی...
- منتها گفتم هواتو داشته باشن. ما به نیروهای پیمانی بیشتر از 10 تومن وام نمیدیم. برا شما هم چون بالاخره چندین ساله اینجایی با 15 تومن موافقت کردم. هیات مدیره اجازه نمیده از اختیارات خودم اضافه کردم. یعنی اگر ذیحسابی گزارش بده و هیات مدیره فردا مخالفت کنه باید از جیب بذارم.
- آقای دکتر! عرض کردم برای خونه می خوام...یعنی وقت ندارم...
- موعد جابجایی کی هست؟
- 28 روز دیگه آقای دکتر!
- خب ان شاء الله تا اون موقع درست میشه خدا بزرگه... رفتنی به برزگر بگو کارتابل رو بیاره.
- ممنون آقای دکتر
مرد میانسال از اتاق بیرون می رود و بعد از چند دقیقه کسی در می زند:
- بفرمایید
- سلام دکتر خوبید؟ صبح بخیر
- سلام چطوری مهندس؟ چه به خودت رسیدی امروز. چه خبره؟
- سلامتی. لطف دارین...بفرمایید... اینا کارای بیرونه، اینا هم داخلیاست...
- چه خبره؟ نکنه نبودم خبرایی شده.
- بهرحال یه هفته تشریف نداشتید نامه ها مونده.
- مگه دکتر سلطانی نمیومد؟
- چرا...یعنی دو سه روز اومد ولی دیگه نیومد...درواقع برای سرکشی پروژه آبان رفته بود شمال.
- سرکشی؟... چیزی نگفته بود بهم...حتما باز به بهانه سرکشی رفته یه هوایی عوض کنه(لبخند)
- دو تا نامه هم هست اینجا نیست.
- خب چرا نذاشتی تو کارا؟ پس کجاست؟
- حالا شما اینا رو ببینین عرض میکنم...یکی از شهرداریه اعلام کردن 470 تومنی که باید میریختیم وصول نشده.
- چی؟!... یعنی چی وصول نشده؟
- منظورم اینه که گفتن برای ثبت نهایی قرار داد مدارک و فیش واریزی رو باید ارسال کنید.
- کشتن اینا ما رو. هنوز دستی کارا رو انجام میدن...دنیا دیجیتال شده...به منصوری حسابداری بگو پیگیری کنه.
- دکتر! خبر این فیشا رو شنیدید؟
- فیشای حقوقی؟ هه... آره. چقدر حال بعضیا گرفته شد. اونور هم حتی یکی دو تا سایت دیدم خبرشو زده بودن.
- هر روز هم یه فیش جدید رو می کنن.
- واقعا؟ خب مردم حق دارن... دولت باید به فکر باشه دیگه...ده بار به مهندس آبادی گفتم به وزیر بگه جلوی ریخت و پاشا رو بگیره. گوشش بدهکار نیست... بیا حالا با این اوضاع همه کارا گره میخوره... وقتی برای عزیزی که کار خاصی نمیکنه 500 میلیون پاداش مصوب کردن، همین میشه. اونوقت من یه هفته وقت میذارم پا میشم میرم اون سر دنیا چندرغاز حق ماموریت میدن...
- اینا پنج شش تا از بچه های حسابداری و تعاونی مصرف و خدمات هستن که درخواست وام دارن.
- من گفتم وام ها رو افراخته رسیدگی کنه که وقت منو نگیره. مگه نگفتم غیر از حوزه ریاست بقیه رو افراخته تام الاختیاره؟
- هیات مدیره ورود کرده گفته تو ذیحسابی مشکلی پیش اومده فعلا روال قبلی ادامه پیدا کنه.
- یه جلسه نبودم ببین چی شده...بعد مردم درگیر حقوق نجومی هستن...خب همین مدیرا رو با سفارش وکیل و وزیر میذارن تو هیات مدیره، با پولش دو تا برج دیگه هم میسازه میره بالا. من 150 تومن وام خواستم سه هفته معطلم کردن. اونوقت بعضی از این آقایون هر هفته یه جلسه میذارن آب آناناس بخورن و دست ببرن تو تصمیمات ما. آخر ماه هم برای همین دو ساعت 70 تومن و 100 تومن حقوق میگیرن...این چیه؟
- جلسه اتاق بازرگانیه هفته قبله...ببخشید اشتباه گذاشتم.
- گفتی اون دو تا نامه چی بود؟
- یکیش که گفتم نامه شهرداری بود.
- خب اون یکی چی بود؟
- جلسه ویژه هیات مدیره ست برای پس فردا.
- چرا دو روز زودتر؟...ویژه؟...موضوع جلسه چیه؟
- بررسی عملکرد شماست دکتر.
- عملکرد من؟!
- بله. دکتر از من نشنیده بگیرید اما ظاهرا بحث جابجایی مطرحه.
- جابجایی من؟ آخه برای چی؟ تو از کجا میگی؟
- مهندس مظاهری داشت با تلفن حرف میزد بعد جلسه هفته قبل شنیدم. ظاهرا به همین فیش های نجومی ربط داره.
- دیوار کوتاه تر از من پیدا نکردن...خودشون صدمیلیون صدمیلیون میخورن به چندرغاز حقوق من گیر میدن؟ مگه حقوق من چقدره؟ اونم بعد از 25 سال کار تخصصی و مدرک دکتری 67تومن پولیه؟ این نجومیه؟
برچسبها:
سیاسی,
اقتصادی,
داستان,
حقوق نجومی