تفاوت

انسان ها همه شبیه به هم هستند؛ این روزها شبیه تر. برای متفاوت بودن باید متفاوت زندگی کنند. و متفاوت زندگی کردن ربطی به دارایی بیشتر و کمتر ندارد. متفاوت بودن تفاوت میان انتخاب نوع زندگی و زندگی بر اساس عرف جامعه است. اغلب آدمها خود انتخاب نمی کنند. چون مبنایی برای زندگی ندارند. حتی گاهی آدم های هدف دار که برای خود افقی در نظر گرفته اند نیز، مبنا ندارند. فقط چون عرف جامعه به او می گوید که باید مهندس خوب، یا پزشک خوب یا نویسنده خوب یا تاجر خوب باشی، هدفگذاری اش را با آن تنظیم می کند.

اما چرا کسی نمی اندیشد که باید انسان خوبی باشد. یا پدر خوبی یا همسر خوبی و از این دست؟ شاید بگویید اینها که بدیهی است. ولی بدیهی انگاشتن اینها مهمترین شباهت همه انسان های عصر ماست. همه گمان می کنیم که این بدیهیات را می دانیم و لازم نیست به آن بپردازیم چه رسد به اینکه بخواهیم آن را هدف زندگی قرار دهیم و برای رسیدن به آن هم تمام برنامه های زندگی را با آن تنظیم کنیم. اما واقعیت این است که این بدیهیات نمود عینی خیلی کمی دارد.

شاید بگویید همه هم تاجر و مهندس و پزشک و نویسنده خوبی نمی شوند، بله چنین است. من از کسانی حرف می زنم که با منطق نانوشته و دیکته شده جامعه پنداشته اند که هدفگذاری متفاوتی دارند، نه کسانی که حتی در این حد هم نمی اندیشند که اکنون در کجا هستند و به کجا می روند. این افراد با شبیه بودن به دیگران مشکلی ندارند و تفاوت را در رنگ و نژاد و صفرهای حساب بانکی می دانند.

اما دست کم آنها که ما نخبه می دانیم شان یا انسان های موفق می نامیم، هم عموما به دنبال همانی هستند که مردم عادی می خواهند. فقط در این تفاوت دارند که درک بهتری از آن هدف و راه رسیدن به آن دارند.

چرا فکر می کنیم که بدیهیات اهمیت ندارند؟ آیا بهتر نیست به این فکر کنیم که اگر بدیهیات با اهمیت تر از اعتباریات نیست، چرا اساسا بدیهی است؟

تفاوت دردناک است و تلخ. انسان های متفاوت تاریخ دردمند ترین افراد تاریخ بوده اند. حتی شاید بتوان مدعی شد که کسانی بر تاریخ اثر گذاشتند که متفاوت بودند. تفاوت حقیقی و نه تفاوت هایی که تنها توهم تفاوت اند.

تفاوت غایت زندگی نیست، خود زندگی است. اگر انسان ها با تفاوت هایشان خلق شده اند و شناخته می شوند، چرا نباید از این تفاوت ها برای تاثیر بیشتر در زندگی یک کُل به نام "بشریت" استفاده کنند؟


برچسب‌ها: فلسفه, اندیشه, تفاوت, بشریت



به قلم "هدهد" در جمعه هفدهم آذر ۱۳۹۶ساعت 18:32  | 


 توییت

می خواستم بنویسم. نشد. هزار حرف نگفته و هزار طرح و ایده که گویا به زبان نمی آید. عادت کرده ایم به اختصار بدون ایفاد شبکه های اجتماعی. شاید این بار باید ننوشت و نگفت. باید سکوت کرد.


برچسب‌ها: دل نوشته, نوشتن, توییتر



به قلم "هدهد" در شنبه یازدهم آذر ۱۳۹۶ساعت 14:5  |