روزهای آخر دولت احمدی نژاد یکی پس از دیگری می گذرند و دولت جدید و دولتیان جدید خود را آماده می کنند تا برای خدمت به مردم بر اریکه قدرت تکیه بزنند.تصویری که امروز مردم از دولت 8ساله احمدی نژاد دارند تصویری نه چندان زیباست. تصویری که به عقیده نگارنده بخشی از آن حقیقت ماجراست و بخش دیگر تصویرسازی دیگران است.
آنچه که امروز و به خصوص در ایام انتخابات و پس از آن ، درباره دولتهای نهم و دهم در افکار عمومی ترسیم می شود چنین است:
تورم بالای 30 درصد و کاهش قدرت خرید، عدم ثبات در قیمت ها و تغییرات آنی ، تغییرات گسترده در مدیران و عدم مدیریت پایدار و کارآمد ، دوری از اخلاق و کشاندن اختلافات قوا به میان مردم ، عدم تحقق وعده های دولت ، ضعف تصمیم گیری هوشمند درباره مسایل اقتصادی ، نبود برنامه فرهنگی و اجتماعی صحیح، اقتدارگرایی و عدم انتقاد پذیری ، ارتباط با حلقه های فکری منحرف و میدان دادن به آنها ، دشمن سازی در جهان ، عدم ولایت پذیری و عدول از خط مشی رهبری و چه و چه مسایلی است که شاهدی بر ادعای فساد و بی کفایتی دولت احمدی نژاد است.
جالب اینجاست که این ادعاها گاهی از سوی دوستان و بیشتر از اردوگاه دشمنان و بسیاری از سوی مخالفین دولت مطرح می شود.
با نگاهی به عملکرد دولت در بادی امر این مسایل تایید می شود.آری تمامی این اتهامات صحت دارد و دولت باید نسبت به این وضعیت پاسخگو باشد.اما حرف در اینجاست که آیا "شیطان اکبر" ساختن از احمدی نژاد کار درستی است؟ آیا در تمام طول این 8سال ما شاهد همین وضعیتی بودیم که اکنون در آن به سر می بریم؟ آیا سال 88 مردم با حضور بی سابقه خود در انتخابات ریاست جمهوری به احمدی نژادی رای دادند که از نظرشان بی کفایت و فاسد الاخلاق بود؟
حال اگر با کمی دقت نظر این 8سال را مرور کنیم خواهیم دید که اوضاع به این اندازه ای که توصیف می شود رقّت بار نبوده است.هرچند این بنده قایل به این هستم که اوضاع کنونی شایسته مسلمان ایرانی نیست لکن وقتی به اوضاع نگاه می کنم آن را فلاکت بار تر از بسیاری از مقاطع پس از انقلاب اسلامی نمی بینم.
احمدی نژاد و دولتش به تمامی اتهاماتی که مطرح شد متهم اند لکن نه در طول 8سال بلکه در دو سال اخیر مشکلات دولت را دستپاچه و آن را دور زده است.به عقیده نگارنده باید دوره احمدی نژاد را نه 8سال بلکه 2+6 سال تلقی کرد.به این معنی که در 6سال دولتی کار آمد و بی نظیر در طول دوران پس از انقلاب مصادر امور را در دست داشت.لکن به واسطه حوادثی که به مرور رخ داد این جریان عوض شد و احمدی نژاد در سراشیبی سقوط به سمت کاهش محبوبیت قرار گرفت.حتی اگر دوره احمدی نژاد را به زعم بعضی از بزرگواران 4+4 نیز بدانیم به انصاف نزدیک تریم تا آن که تمام 8سال را دوران تاریک و سیاه قلمداد کنیم.
روی اصلی این نوشته با دوستان است که در خاکستری که بر سر احمدی نژاد ریخته می شد دمیده اند.نقد باید کرد، احمدی نژاد خطاهایی را امرتکب نشد که بی سابقه باشد بلکه از او و دولتش انتظار نمی رفت.نگاهی به تاریخ نه چندان دور که حتی هم سالان حقیر نیز نه از روی کتاب ها ، که با رجوع به خاطراتشان به یاد خواهند آورد ، نشان می دهد احمدی نژاد رییس جمهوری بی کفایت نبود بلکه حمدی نژاد با بی مهری دوستان و سنگ اندازی مخالفین و توطئه دشمنان مواجه شد و تنها اشکال او ناتوانی در تدبیر امور در دوسال پایانی دولتش بود.
اگر احمدی نژاد با تورم بالای 30 درصد از پاستور خارج می شود ، آقای هاشمی رفسنجانی با تورم نزدیک به 50 درصد از قدرت کناره گرفت.اگر تغییر قیمت ها امروز رنج آور است در دوره به اصطلاح سازندگی بسیاری از مردم برای تامین حداقل های زندگی با مشکل مواجه بودند.
اگر تغییرات مسئولان در دولت احمدی نژاد قبیح است جابجایی اتوبوسی در ابتدای دولت اصلاحات نیز مذموم است.
اگر احمدی نژاد متهم به دوری از اخلاق و کشاندن اختلافات قوا به میان مردم است ، مجلس ششم و درگیری اصلاح طلبان با یکدیگر و اعتصاب و ضد و خورد ها و یا متهم کردن وزارت اطلاعات به قتل های زنجیره ای فراموش نشده است.
اگر عدم تحقق وعده های دولت مورد انتقاد است پس پروژه های 18 تا 20 ساله متعلق به کدام دولت هاست؟
اگر هوشمندی در تصمیم گیری های اقتصادی دولت احمدی نژاد دیده نمی شد ،تعدیل دلار و به سخره گرفتن اقتصاد بدون نفت، نشان از هوشمندی است؟
اگر برنامه نداشتن احمدی نژاد در مسایل فرهنگی و اجتماعی ضعف اوست ، تخریب بنیانهای فرهنگی ملی و اسلامی و افتخار به آن در دوره اصلاحات و زیر سوال بردن تمام ارزشها در آن دوران را چه می توان دانست؟
اگر اقتدار گرایی و عدم انتقاد پذیری در این دولت بیداد می کرد ، پیشنهاد مادام العمر یا سه دوره ای کردن ریاست جمهوری در انتهای دولت هاشمی و یا برخورد شدید با معدود روزنامه های منتقد دولت ، چه بود؟
اگر احمدی نژاد با حلقه ای کوچک در حد چند نفر که انحرافشان روشن است کشور را اداره می کرد ، مهم ترین مراکز دولت اصلاحات در دست حلقه های سکولار پروری نظیر حلقه 106 نفری کیان بود.و چه می توان گفت درباره تشکیل حزب دولتی کارگزاران در دولت سازندگی و حزب مشارکت در دولت اصلاحات که رهبری با آن شدیدا مخالف بودند؟!
اگر دشمن سازی در دوران احمدی نژاد بوده است (حال آنکه اقدامات اولیه او بر مبنای گفتمان اصیل انقلاب بوده است) و اجلاس جنبش عدم تعهد بی ارزش تلقی می شود ، دوستی با جهان دولت سازندگی که ما را مقروض بین المللی کرد چه حاصلی داشت؟ یا گفتگوی تمدن های خاتمی که به ادعای خودشان مانع دشمن سازی بود چرا ایران را در چشم دیگران تبدیل به محور شرارت کرد؟!
اگر احمدی نژاد از خط مشی رهبری فاصله گرفت بهتر از آن است که سیاست های رهبری درباره کشور مورد تمسخر قرار گیرد و به فراموشی سپرده شود و سالها بعد اثر این بی توجهی گریبان مردم را بگیرد.بهتر از آن است که با وقاحت تمام لوایح دوقلو در مجلس و دولت اصلاحات تصویب شود.
تنها حرف در اینجاست که از احمدی نژاد انتظار نمی رفت که اینگونه عمل کند.کسی که با شعار های انقلابی شروع کرد و در میانه راه شعور انقلابی را گم کرد.هرچند مهمترین نقد به احمدی نژاد در حوزه اقتصادی است ولی نباید فراموش کرد که احمدی نژاد با هدفمندی یارانه ها کاری را کرد که سایر دولتها به ضرورت آن معترف بودند و از اجرایی کردن آن ناتوان بودند.همه از دست زدن به چنین عملیات شهادت طلبانه ای بیمناک بودند.
هنوز دوستان دولتهای قبل از احمدی نژاد، بر سر کار نیامده ، بازار با کاهش قیمت مواجه شده است.البته این مساله جای تاملی دردناک دارد.ولی باید صبر کرد و دید آیا دولت روحانی امتداد دولت های هاشمی و خاتمی است؟ یا حقیقتا با حزبی که به دولت نرسیده تشکیل داده است به دنبال "اعتدال و عقلانیت" است؟
دولت روحانی اگر اینگونه که از همین ابتدا پیداست ، خلف راستین دولت های سازندگی و تا حدودی اصلاحات باشد ، نه تنها کمتر از احمدی نژاد نخواهد بود بلکه با توجه به بالا رفتن سطح انتظارات مردم و هوشیاری و بصیرت سیاسی آنان ، دچار شکست سختی خواهد شد.
با این امید که هرکس در مصدر امور قرار می گیرد موجب اعتلای نظام اسلامی و ملت شریف ایران باشد.



برچسبها:
سیاسی,
احمدی نژاد,
روحانی,
امام خامنه ای