فاعتبروا یا اولی الابصار !
پس از فتنه ی سال 88 در حالی که می رفت جریان موسوم به اصلاحات به کلی نابود شود ، حوادثی رخ داد که فضای سیاسی کشور را دستخوش تغییرات اساسی کرد.عملکرد دولت دهم که ضعف های اساسی نسبت به دولت نهم داشت موجب نارضایتی عمومی شد به طوری که جریان اصولگرایی و مدعیان اصلاحات همگی در جمع منتقدان دولت قرار گرفتند.درگیری های بین قوا نیز از سوی دیگر مایه ایجاد اضطراب ملی شده و مردمی را که در فتنه 88 از انقلاب دفاع کرده بودند ، سرخورده کرد.
نگرش موسوم به اصلاح طلبی با عملکرد خود در جریان فتنه رو به خاموشی می رفت.هر چند به واسطه ی بدنه ی اجتماعی این جریان ، نابودی آن محال بوده و هست.لکن حوادثی که به بخشی از آنها اشاره شد ، بستری بود برای آنکه اصلاحات بتواند از آن برای بازسازی خود اقدام کند.این بازسازی که بیشتر با سکوت و با حرکتی خزنده صورت می گرفت با اوج گرفتن اختلاف میان اصولگرایان با احمدی نژاد ، از سال 90 و همزمان با انتخابات مجلس خود را نشان داد.فرصت مغتنمی بود که این جریان بتواند به تطهیر گذشته بپردازد و با قیاس گرفتن رفتار احمدی نژاد خود را محق جلوه دهد.
اردیبهشت سال 1392 فضا برای حضور مدعیان اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری فراهم بود.نا گفته پیدا بود که این جریان اگر چه توانست روند بازسازی خود را به درستی بپیماید لکن با تابلو های خود نمی تواند وارد عرصه شود.لذا حد اقل می توانستند با حضور در انتخابات حیات سیاسی خود را تجدید کنند.ضمن اینکه نظام و فضای افکار عمومی به جریان انحرافی بیش از مدعیان اصلاحات حساس بود.برای تجدید حیات سیاسی لازم است از مهره های پر قدرت منسوب به نظام که کمی متمایل به جریان است استفاده شود.مدعیان اصلاحات همین وجه را دنبال کردند و برنامه بر این بود که از دریچه ی اعتدال وارد عرصه شوند.گزینه ی مد نظر آنها هاشمی رفسنجانی بود. رد صلاحیت هاشمی برایشان گران بود لکن با توجه به جایگاه ضعیف عارف در افکار عمومی نمی توانست نتیجه ی مطلوب حاصل شود.چند ماه پیش زمانی که سخنی از هاشمی و روحانی نبود سخنگویان اصلاحاتی قالیباف را به تعبیر خود گزینه ی بد در مقابل اصولگرایان بدتر قلمداد می کردند.حضور حسن روحانی که به هاشمی رفسنجانی نزدیک بود هرچند نمی توانست به اندازه او موثر باشد اما از قالیباف به اصلاحات نزدیک تر بود.انصراف تاکتیکی عارف و شعارهای اعتدالگرایانه ی حسن روحانی به همراه حمایت گسترده اصلاحات و حتی بخشی از بدنه ی اصولگرایی از وی موجب شد روحانی به پیروزی برسد.یعنی گزینه ای که اصلاحاتی ها برای بستر احیای خود نیاز داشتند در عین تشطط و ناباوری اصولگرایان ، فراهم شد.
حسن روحانی اگرچه همیشه از چهره های انقلابی نظام محسوب می شد ولی به واسطه ی نزدیک بودن به هاشمی ، به اصلاحات بیشتر متمایل بود.روحانی پس از انتخابات نیز اعلام کرد مشی اعتدالی دارد و هیچکدام از طرفین جریانات را قبول ندارد.هرچند در عمل نتوانست آنگونه که شایسته بود رفتار کند؛نمونه ی آن در انتخاب وزرا بود.
جریان اصلاحات اما تلاش نکرد روحانی را به عنوان یک اصلاح طلب معرفی کند بلکه پیروزی روحانی را ثمره ی حمایت اصلاحات معرفی کرد.این بدان معنی است که اگر اصلاحات بتواند قدرتی مستقل از هاشمی و روحانی پیدا کند قطعا از آنها عبور خواهد کرد.در ماههای اخیر شاهد بودیم که روزنامه ها و سایت های اصلاحاتی مجددا تبلیغات خود را از سر گرفته و به تطهیر خود می پردازند.
اما آنچه که از اهمیت بیشتری برخوردار است این است که این جریان بر خلاف اصولگرایان که هنوز در قدرت هستند و البته تشطط دارند ، برنامه ی روشنی دارد.قدرت گرفتن در شورای اسلامی شهر تهران و برخی شهرها نشان داد که فضا برای بازگشت آنها فراهم است.
به نظر می رسد جریان موسوم به اصلاحات سه برنامه را در دستور کار خود دارد.نخست تطهیر خود و مظلوم نمایی که طی هفته های گذشته شاهد آن بودیم.وقیحانه ترین آنها نیز سخنان اخیر محمدرضا خاتمی بود که اصلاحات را طلبکار فتنه 88 خواند.برنامه ی دوم این جریان مظلوم نمایی و ادعای همگامی با نظام است.در این راستا سید محمدخاتمی به عنوان پدر معنوی اصلاحات و هاشمی رفسنجانی به عنوان سرپرست این جریان نقش ایفا می کنند.ادعای نزدیک بودن به نظر امام و رهبری از سوی هاشمی و همگام بودن با خانواده ی شهدا از سوی خاتمی و مسایلی از این دست در این پرده قابل مشاهده است.اضافه کنید تخریب احمدی نژاد را به این مظلوم نمایی.اما برنامه ی سوم که اساسی تر از آن است تخریب مجلس است.البته نباید منکر شد که عملکرد افراطی ، سیاسی و غیر کارشناسی عده ای از مدعیان اصولگرایی در مجلس نیز زمینه ی انتقادات را مهیا کرده است.نگاهی به سایتها و روزنامه های اصلاحات نشان می دهد هر روز و با تصویب هر طرحی در بهارستان موجی از تخریب روانه ی مجلس می شود.پایین آوردن شان مجلس در برابر دولت جدید که مردم به واسطه ی برخی اقدامات به آن نگاه خوش بینانه دارند نیز در این دسته جا می گیرد.
دولت روحانی با تثبیت قیمت ها و کاهش رشد تورم که البته در گزارش صندوق بین المللی پول در سال 2012 نیز پیش بینی شده بود و روند طبیعی به نظر می رسید از یک سو و توفیق در امضای توافق نامه ی هسته ای _صرف نظر از محتوایش_ از سوی دیگر جایگاه خوبی نزد افکار عمومی یافت.حال تقابل این دولت با مجلسی که نمایندگان آن در نظر عوام به دولت قبلی نزدیک بودند ، می تواند برای مجلس گران تمام شود.کمترین تاثیرش فشار بر مجلس برای عمل به خواست دولت است و بیشترین تاثیر این تخریب ها می تواند منجر به این بشود که مجلس دهم مجلس متفاوتی از سه دوره ی گذشته باشد.این برای اصلاحات یعنی بازگشت به قدرت.ادعای اخیر حجاریان تئوریسین اصلاحات مبنی بر اختیار رییس جمهور درباره ی انحلال مجلس نیز در همین راستا تعریف می شود که البته مخالف نص صریح قانون اساسی است.
طبق آنچه گفته شد اگرچه تمامی جریان اصلاحات به منزله ی خطر برای نظام تلقی نمی شود و گاهی حضور جریان اصلاحات واقعی و معتدل ضرورت نیز دارد ، اما با توجه به سابقه ی تسامح و تساهل اصلاحاتی ها و عدم مرزبندی شان با گروه های تندرو و تجدید نظر طلب، قدرت یافتن دوباره ی این جریان به خصوص بخش افراطی آن ، مخاطراتی را در راه پیشرفت کشور و حرکت انقلاب اسلامی خواهد داشت.امروز بدنه ی معتدل و عقلای اصولگرایی و همه ی ولایتمداران باید برای انسجام خود و پیشبرد اهداف کشور تلاش کنند.این پیچ تاریخی زمانی نیست که دست روی دست بگذاریم. فاعتبروا یا اولی الابصار!
برچسبها: تحلیل, سیاسی, اصلاحات, مجلس
