تشکر

...گفتم: بابا من همینطور ساده دوست دارم.همینطوری خوبه.گفت: نه لازمه.گفتم: من سادگی رو دوست دارم یه بار هم خودم رفتم درستش کنم،یه کم کار کردم ولی باز همینو انتخاب کردم.اصل اونیه که تو ذهنته و می نویسی.اصرار کرد که نه ، باید باشه.گفتم: چی بگم؟ بالاخره تو فرمانده مایی.هنوز هم می گم.حالا که زحمت کشیدی دستت درد نکنه.هرچند یه عده ی خاصی مطالب منو می خونن ولی همونها هم بدونن کافیه.خیلی متشکرم.راضی به زحمت نبودم.چون خیلی زحمتکش هستی امیدوارم در تمام مراحل زندگی دنیوی و اخروی موفق و کامران باشی! التماس دعای فرج اخوی...



به قلم "هدهد" در چهارشنبه بیست و هشتم مهر ۱۳۸۹ساعت 14:37  | 


 هدیه ای از قرآن

سوره جاثیه آیه ۲۳

می دونی معنیش چیه؟ یه نگاه کن به خودت!به خودم...

أفَرَئیتَ مَن اتَّخذَ اِلهَه هواهُ ؟ وَ أَضلّهُ الله علَی عِلمٍ و خَتَم عَلی سَمعِه و قَلبِه و جَعَل عَلی بَصَره غِشاوةً فَمَن یَهدیهِ مِن بَعدِ الله؟ أفَلا تَذکَّرون

آیا ندیده ای کسی را که هوی و هوسش را خدای خود قرار داده است؟ و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش و قلبش مهر زده و بر دیده اش پرده نهاده،پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی گیرید؟

آیا پند نمی گیریم؟




به قلم "هدهد" در پنجشنبه هشتم مهر ۱۳۸۹ساعت 11:54  | 


 تحفه ی حافظیه

تفال زدم به حافظ این ابیات آمد.خدا به خیر کند...

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد              زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود           عـــاقبت در قدم بـــــاد بهــار آخــــر شد

آن پریشانی شبهای دراز و غم دل                 همـــه در سـایه گیسوی نگــار آخر شد

ساقیا لطف نمودی قدحت پر می باد               کـــه به تدبیر تو تشـویش خمار آخر شد

در شمار ار چه نیاورد کسی حافظ را               شکر کان محنت بیرون ز شمار آخر شد




به قلم "هدهد" در یکشنبه چهارم مهر ۱۳۸۹ساعت 22:8  |