آقا چه کنم که نمی توانم همه حرفم را بزنم... غصه نخور،ما هستیم!

    اينقدر صبر كردم و هيچ نگفتم كه موهايم در اوان جواني دارد سفيد مي شود.هر چه مي خواستند گفتند و صبر كردم.هي به خودم گفتم كه من بايد بي طرف باشم و از راه عقل وارد كار شوم.نبايد احساساتي شوم كه مگر بهانه به دست اين بي خردان بدهم.فقط به خاطر آقا صبر كردم و تا حالا چيزي نگفتم...حالا...حالا هم كه مي خواهم حرف دلم را بزنم باز هم مي ترسم كه كسي با حرف هاي من جرأت كند به آقايم جسارت كند.آن از همه بي خبر را هنوز به ياد دارم كه چه پيامي برايم گذاشت.آخر آقا تا كي صبر كنيم؟ اين همه جسارت و خون دل خوردن تا كي؟ نمي داني در درونم چه مي گذرد... اما نه! هر چه باشد به دل تو نمي رسد .دل تو مانند عمه ات پاره پاره از مظلوميت است.درست مثل جدت علي... ميان همه دلها، امان از دل زينب.

    آقا وقتي اشكهايت را در تلويزيون مي بينم مي خواهم بميرم چون استاد اخلاقم گفت: علما گريه هاشان براي مناجات شبشان است لذا در مراسمات كمتر مي گريند و آرام عزاداري مي كنند.اينجاست كه ناله هاي شب تو را تصور مي كنم و بغض گلويم مي خواهد مرا خفه كند.تو را به خدا ديگر از خدا طلب رفتن نكن.مگر امام برايت از آن دنيا پيام نفرستاد كه بايد اين قافله را به دست قافله سالار و منتقم كربلايي اش بسپاري؟ مگر مي خواهي ما را بار ديگر يتيم كني؟ مگر كل ارض كربلا را فراموش كردي؟ اينجا يتيمان را به ضربت تازيانه نوازش مي كنند. اينجا زينب ها را به اسيري مي برند.تو را به خدا اينقدر خون دل نخور.

    اگر ما برايت حبيب نمي شويم مي توانيم حر باشيم كه جدت حسين فرمود اگر دين نداريد آزاده باشيد.اگر من نتوانم زخم سينه ات را مرحم بگذارم شايد بتوانم به تو زخم نزنم...آه ...آري اين زخم ها كه تو مي كشي دردي ندارد زيرا مهدي مرحم آن است .تو از ما زخم خورده اي... اين ماييم كه تو را مي آزاريم... با بي خيالي هايمان، با دو رويي مان، با ...

    آقا من آماده ام... اين را تنها من نمي گويم.اين را خيل حسيني هايي مي گويند كه ديروز يزيديان را در مقابل تو ديدند.امروز من به حرف امام پي بردم كه فرمود: اين امت از امت زمان پيامبر و امير المومنين برترند.زيرا اكنون اگر در درون بنگري بيش از لشكر ابن سعد در اختيار داري و اگر از برون بنگري باز هم آن قدر لشكر داري كه كار به ظهر ختم نشود.

    بشكن... بشكن اين ستون صبر را... فرو بريز اين ديوار خشم فروخورده را بر سر اين سبز هاي اموي... اين دستور نيست ؛ التماس من بي نوا در نينواي حسيني است.ترسم از اين است كه اين صبر از بزرگواري و كرمت نباشد و از آن روي باشد كه ما را همچون كوفيان بپنداري... آقا ما منتظر ظهوريم و منتظر فرمان تو براي در هم كوبيدن استكبار در تمام عالم.ما هنوز فراموش نكرده ايم صداي پر مهر پير جماران را«جنگ ، جنگ تا پيروزي و رفع فتنه در عالم»... ما منتظريم تا محرم گردد و اينك محرم است...

    ما منتظريم تا فرمان تو در رسد كه «و قاتلوا هم حتي لا تكون فتنه»...

    اي رهبر آزاده  آماده ايم آماده ايم آماده....




به قلم "هدهد" در سه شنبه هشتم دی ۱۳۸۸ساعت 8:17  | 


 قزوه باز هم گل کاشت!

شعر جدید علیرضا قزوه در قالب سپید

رو سیاه کرده یزیدیان را

دعوا سر حسين اصلي‌‌ست و تشنگان دارند آب مي شوند

حتما بخوانید

حتما بخوانید

حتما بخوانید

برای مشاهده متن شعر روی گزینه ادامه مطلب کلیک کنید


ادامه مطلب



به قلم "هدهد" در دوشنبه هفتم دی ۱۳۸۸ساعت 15:52  | 


 ببخشید! ولی لطفا بفرمایید کجای حرفم غلط بود؟

یکی از دوستان که بنده ارادتی خاص به ایشون پیدا کردم از باب بنده نوازی و بر سبیل تلطف اظهار لطف به این حقیر نا چیز کمتر از ذره کردند که از ایشون کمال امتنان رو دارم.اما در این باب یکی دو تا مسئله هست که باید توضیح بدم البته ایشون خودشون بهتر می دونن ولی بنده درس پس می دم.

ایشون از اینکه بنده در زیر همین مطلب یکی از گفت و شنود های کیهان رو به عادت معهود گذاشتم بسیار نارحت شدند و ذره پروری کردند و در نظرات این پست ٬ ما رو بی ادب خطاب کردند که البته ما از این برخورد بزرگوارانه متشکریم.(خوب شد چیز دیگه ای خطابمون نکرد)

خوب است حضرت استاد نگاهی عمیق به مطلب بیاندازند و ببینند که خطاب به چه کسی است.نمی دونم ایشون چرا از موساد که خبر جنایاتشون گوش فلک رو کر کرده ٬ ذفاع می کنند و وکیل مدافع صهیونیست ها شدند؟
البته این جای تا مل داره ولی بگذریم.در قرآن اگه تفرجی کنیم میبینیم خدا درباره تکذیب کنندگان آیات الهی و کسانی که به جنگ خدا میرند میگه اونا مثل چهارپایانند.مثلا همین خری که تو مطلب پایینی نوشتیم و این استاد بزرگوار بر ما خشم گرفت. این آیه قرآن فراموش نشدنیه که فرمود «اولئک کالانعام٬ بل هم اضل».حالا ببینید کسانی که آیات خدا رو تکذیب می کنند و به مبارزه با این راه روشن زندگی و بندگی می پردازن ٬ همین صهیونیست ها نیستند؟ مسلما پاسخ حضرت استاد آری است!

در ضمن اگه یه حساب دو دو تا چهار تا بکنیم می بینیم این چهار پایان (خرها) بیچاره آزارشون به بقیه خر ها نمی رسه و تازه فوایدی برای انسانها هم دارن.حالا قیاس کنید اینا رو با صهیونیستها اون هم از مدل موسادیش.

موساد نه تنها به درد هیچ کسی نمی خوره ٬ جز خونریزی و ایجاد تفرقه و ترور چه کار دیگه ای کرده. حقا که خر ها شرف دارند به جاسوسان موساد.

جالب اینجاست که این استاد اخلاق ما ٬ به متن توجهی نکردند و هدفشون فقط جمله آخر بود.نمی دونم شما از کجا این مطالب رو برای من می نویسید اما اگر یه سر به همون آقایان ماهواره نشین بزنید در خواهید یافت که چه توهین هایی به ساحت مقدسات ملت ما نمیشه!

اگر مردید و اگر واقعا اینقدر مودبید ٬ اونها و سبز پوشانی رو که به پایه های اصلی نظام یعنی رهبری توهین می کنند ٬ ادب کنید.

ندیدید که چه پیامی دو روز پیش همین گروه برای من نوشتن که اگر ببینید شرمنده می شید.

کیهان هر چی مینویسه خودش مسئوله و من هم هر چی خودم می نویسم. امیدوارم خودتون رو گول نزده باشید.خدا در قرآن هم به پیامبر میگه برو مباهله کن. اگه معنای مباهله رو نمی دونید برید بپرسید.

به هر حال از اینکه مسدء اوقات شریف شدم عذر می خوام . ولی حرفی بود که باید گفته میشد.امیدوارم در تمام طول زندگی پیروز و بابصیرت باشید.

یک زبان دارم دو تا دندان لق     می زنم تا می توانم حرف حق




به قلم "هدهد" در پنجشنبه سوم دی ۱۳۸۸ساعت 11:0  | 


 گفت و شنود

گفت: عليرضا نوري زاده مأمور موساد در مصاحبه با شبكه تلويزيوني «روژهه لات» خطاب به سران فتنه پيشنهاد كرده است كه بايد دروغ جمهوري اسلامي درباره محرم را فاش كنيد وگرنه محرم هميشه به نفع رژيم اسلامي خواهد بود!
گفتم: جمهوري اسلامي چه دروغي درباره محرم گفته است؟!
گفت: نوري زاده مي گويد، در ماجراي عاشورا حق با يزيد بود ولي جمهوري اسلامي حق را به امام حسين داده است!! و اين كاملاً به ضرر جنبش سبز است!
گفتم: يعني اعتراف مي كند كه سران فتنه دنباله رو يزيد هستند و براي تطهير آنها، سعي دارد در واقعه عاشورا حق را به يزيد بدهد!
گفت: حيوونكي جاسوس «موساد» است و از او انتظاري نيست.
گفتم: يكي از جاسوس هاي موساد براي رد گم كردن ريش بزي گذاشته بود و داشت از جنگل عبور مي كرد كه يك شير به خيال اين كه بز است به او حمله كرد و او را خورد و بعد در حالي كه استخوان هايش را تف مي كرد گفت؛ عجب بزي بود، مزه خر مي داد!




به قلم "هدهد" در چهارشنبه دوم دی ۱۳۸۸ساعت 6:26  | 


 ویژه

از برو بچه های بسیج دانشجویی دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی مازندران تشکر ویژه دارم بابت اینکه وبلاگ من رو در وبلاگ خودشون نمایش می دن.امیدوارم در عرصه های علمی و فرهنگی که هردو از جبهه های جنگ نرمه موفق و پیروز باشید.

التماس دعا




به قلم "هدهد" در سه شنبه یکم دی ۱۳۸۸ساعت 11:24  | 


مطالب جدیدتر