پرهیب خیال
یاد تو چو پرهیب خیال است به پیشم نزدیکترم با تو ولی دور ز خویشم
از ناوک خورشید نگاه تو خرابم نوشم همه لبخند تو و اخم تو نیشم
از نوش لب لعل تو چندی است که مستم شوقت زده صدبار شرر بر دل ریشم
آیینه ی زیبای رُخت نور دو چشمم آیین غلامی درت مذهب و کیشم
دلبسته دنیا نشدم لیک چو هدهد دلبسته ی آن یار خراسانی خویشم
تهران 19فروردین 92
برچسبها: اشعار خودم, پرهیب خیال, یار خراسانی, مذهب
به قلم "هدهد" در دوشنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۲ساعت 15:18
|








