حماقت

هیچ چیز بیشتر از حماقت مرا آزار نمی دهد. گاهی کسی حرف ها و یا معنی رفتارت را نمی فهمد؛ حرفی نیست. من هم گاهی بعضی چیزها را نمی فهمم. اما بعضی ها فکر میکنند می فهمند اما نمی فهمند. این آدم را می آزارد. این حماقت است. از این بدتر آن نوع از حماقت است که شخص احمق می پندارد میفهمد و دیگران نمd فهمند. حالا چطور اثبات کنی که حق با توست و دیگری فقط توهم حقانیت دارد؟! 

اینجاست که مشکل اصلی ظهور می کند. هرگاه دیدی که داری پرخاش میکنی به جای استدلال، بدان منطقت تمام شده و ممکن است به مرز حماقت رسیده باشی. اما وقتی استدلال میکنی و از نفهمیدن دیگری افسوس می خوری، آنگاه یعنی در مسیر حق هستی.

حماقت را گمان مکن که از ما دور است. در درون همه ما رشحاتی از حماقت هست. وگرنه چرا اندیشیدن در ما کمرنگ است؟ اگر حماقت نباشد چرا باید دم از ایرانی بودن و پارسی حرف زدن بزنیم اما ولنتاین را جشن بگیریم و کریسمس را تبریک بگوییم؟ اگر حماقت نباشد، چرا اعراب را مسخره میکنیم و آخرش می رویم تعطیلات را در دوبی می گذرانیم؟ اگر حماقت نباشد چرا در شبکه های اجتماعی از مصرف زدگی می نالیم اما حتما باید آخرین مد لباس و آخرین تکنولوژی اپل را داشته باشیم؟ اگر حماقت نباشد چرا بعد از خستگی از دیدن آدمها در طول هفته، آخر هفته را درست در پارکی می گذرانیم که باز همان آدمها را به فاصله چند متر ببینیم؟ اگر حماقت نباشد چرا از آلودگی هوا می نالیم و حاضر نیستیم یک روز ماشین مان را بیرون نیاوریم؟ اگر حماقت نباشد برای خشک شدن دریاچه ارومیه ناله نمی کنیم در حالی که شیر آب را برای حمام و مسواک به امان خدا باز می گذاریم! اگر حماقت نباشد دم از آزادی نمی زنیم در حالی که به خاطر افکار مخالفان آنها را شایسته ناسزا بدانیم! اگر حماقت نباشد به جای کینه و عداوت دلسوزی می کنیم. اگر حماقت نباشد تفکر می کنیم...

به شما بر نخورد اما آدمها همه رشحاتی از حماقت دارند. وقتی متوجه حماقت خود و یا دیگران می شوید، رنج می برید. هیچ چیز بیشتر از حماقت مرا نمی آزارد.


برچسب‌ها: حماقت, انسان, تکنولوژی, عقلانیت



به قلم "هدهد" در سه شنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۴ساعت 14:38  | 


 منجلاب

اسمش را هرچه که دوست دارید بگذارید. آری من غرغرو هستم، نق می زنم. کمترین کاری است که می توانم بکنم. حالا هی می آیند و می گویند مدت زمان حضور افراد نزد خانواده هایشان 25 دقیقه است. خود من هم که دارم می نویسم گرفتارم.ولی اقلا می توانم به جان خودم و دیگران نق بزنم.

حرفم اصلا خانواده نیست. حرفم روی تکنولوژی است. می گویند تکنولوژی ابزار است اگر خوب استفاده کنی خوب نتیجه می گیری و اگر بد استفاده کنی بد. اشکال من هم اینجاست. من می گویم باشد. سر ارادت ما خاک آستان شما! اما شما را به خدا می توانید درست استفاده کردن از تکنولوژی را تعریف کنید؟ می توانید اجرایش کنید؟

هرچه فکر می کنم می بینم این تکنولوژی است که مارا مفتون خود کرده است. ماییم که زندگی خود را داریم با تکنولوژی تطبیق می دهیم. لطفا مرا متهم کنید که دارد از تحجر دفاع می کند. اگر روشنفکری انقیاد در برابر تکنولوژی باشد من تاریک اندیشم.

آه و افسوس که یک نفر نیست که محض رضای خدا بگوید اصلا این تکنولوژی چیست که ما را درگیر خودش کرده و از کجا آمده که دارد ما را با خود می برد؟ این تب مصرف تکنولوژی را چه کسی به جان ما انداخته و چرا نمی توانیم از آن جدا شویم؟

چارلی چاپلین در "عصر جدید" جامعه تکنیک زده را خوب به تصویر کشید. من فقط می گویم ما گرفتاریم. ما برده تکنولوژی هستیم. مدیریت رفتار ما بر اساس چیزی است که عقل تکنیکی می­خواهد. دیگر حتی نمی پرسیم این همه ماشین در خانه ما چه می کنند وقتی نمی توانند این فرصت را برای ما ایجاد کنند که بیشتر در کنار هم باشیم؟

قرار بود تکنولوژی زمان را برای انسانها ذخیره کند اما همین تکنولوژی ارتباطات نیز بیش از هر چیز وقت ما را می گیرد. حالا هر چه که می گوییم می گویند وقت نداریم. پس این وقت و زمان صرف چه می شود؟

تکنولوژی حاضر دیگر فن ساخت ابزار نیست. فن سلطه گری ابزار بر انسانهاست. آه که چقدر دوست دارم هرچه می توانم دور تر باشم از این تکنولوژی. اما افسوس که همه مسحور آنند. در شهر بیماران، سلامت مضحک است.

تکنولوژی امروز نوعی از دنیا پرستی ابزار محور است که دارد مفاهیم را هم تغییر می دهد. شادی که باید از درون بجوشد شده است موسیقی هایی که جز نویز و سروصدای خالی از مفهوم چیز دیگری نیست. ارتباط شده است خانواده ای که هر گوشه یک تلفن هوشمند دارند و در خانه و در شبکه اجتماعی با هم حرف می زنند. ما هم مرتب می گوییم فرهنگ سازی کنیم. فرهنگ به چه کار می آید حال آنکه تمام زندگی مان را به دست تکنولوژی و عقل تکنیک داده ایم؟

من نمی دانم چه باید کرد. نمی دانم مثل آناباپتیست ها باید شد یا نه؛ ولی کاش کسانی از این مردم به این راه رفته غرب تردید می کردند و سطحی به آن نمی نگریستند که " تکنولوژی خوب را می گیریم و تکنولوژی بد را رها می کنیم". و گویی غرب بدی های تکنولوژی را با میل خود گرفته است.

تکنولوژی، دنیاپرستی مدرن است و دنیا پرستی جز مردابی نیست که ما را از راه حقیقی باز می دارد. مرداب هرچه باشد مرداب است و چشمه حیات، آن دیگر است.


برچسب‌ها: تالار اندیشه, عقلانیت مدرن, تکنولوژی, دنیا



به قلم "هدهد" در پنجشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 13:8  |