تالار اندیشه (8)

مگه زمان حمله مغولها و اسکندر به ایران زنها و بچه ها کشته نشدند چرا ما باید برای یک نفر بعد 1400 سال عزاداری کنیم؟

اتفاقا این مساله نیز مساله بسیار با اهمیتی است.همانطور که در سوال قبلی پاسخ داده شد، مبنای عملکرد در قبال یک پدیده در اسلام ، نسبت آن پدیده با حق و حقیقت است.البته از نگاه اسلام کشته شدن هر انسانی در دنیا مذموم است.جان همه آحاد بشر محترم است.چراکه این جان به اراده الهی به انسانها داده شده است.انسانها برای زندگی خلق شده اند و نه مرگ.پس جان انسانها در نگاه اسلام محترم است.حال چه رسد به کشتار بزرگی چون نسل کشی مغولها در هزار سال پیش از این.طبیعی است که کشتار چه مربوط به هزار سال پیش باشد و چه هزار و چهارصد سال ، از حافظه تاریخ پاک نمی شود و در نگاه اسلام مذموم است.همین گونه است کشتارهایی که در عصر ما در هیروشیما و ویتنام و جنگ های عراق و افغانستان و کشتارهای خونین مردم بی گناه فلسطین و سایر جنگ هایی که در دنیا رخ می دهد.اساس اسلام همانگونه که از نامش بر می آید بر سلم و دوستی است.

اما اینکه چرا برای حادثه ای که سالیان درازی از آن گذشته بزرگداشت می گیریم؟ نکات مهمی در بر دارد.نگاه به واقعه عاشورای محرم سال 61 هجری باید نگاهی همه جانبه باشد.همانگونه که گفته شد این نسبت حرکات و پدیده ها با حق است که ارزش آن را تعیین می کند.غایت و هدف حرکاتی که انسان می کند ارزش دهنده به آن حرکت است.درست است که کشته شدن انسان بی گناه در حمله مغولها از دید اسلام و هر انسان آزاده ای دردناک و تلخ است.اما اگر در آن میانه کسی با هدفی والا مثلا در دفاع از ایران اسلامی کشته شد ، ارزشش با کسی که نسبت به حمله مغول بی تفاوت بود و کشته شد ، یکی نیست.کسی که از ترس پناه به خانه برد و در آتش سوخت با کسی که در دروازه سبزوار و نیشابور و تیسفون و اصفهان و هرات و غزنین و سایر شهرها ایستاد و جنگید و کشته شد ، یکسان نیست.

حال قیاس کنید که کسی بخاطر حفظ اسلام از خطر نابودی تلاش کند،مقاومت کند و کشته شود ، آیا ارزشش با کسی که به خاطر خاک کشته شده است یکی است؟! اسلامی که با ظهورش مسیر تاریخ را عوض کرد و به بشریت نگاهی نو داد؛ و به گواه تاریخ پیشرفت های بشر در تاریخ پس از اسلام مرهون اوست (این موضوع بحث تخصصی تاریخی می طلبد که در این مقال نمی گنجد)، در یک دوره ای می رفت که به کلی فراموش شود.تمام ارزشهای انسانی که در مجموعه اسلام یکجا جمع شده بود می رفت که به گور تاریخ سپرده شود.عدالت ،برادری،دفاع از مظلوم ،ایمان و معنویت و چه و چه به دست کسانی که داعیه اسلام عظیم الشان را داشتند ، در حال امحاء بود.عدالتی که در تمام تاریخ تمدن های اروپایی پیش از اسلام  جایی دیده نشده که به عنوان شعار اصلی مردم مطرح باشد و در سایر تمدن ها نیز کمتر دیده شده است.اما اسلام آنچنان این اصل اساسی را محور قرار داد که تمدن جدید رنسانس در سده های اخیر ، این اصل را شعار خود قرار داده است.این ارزشها در حال نابودی بود.لذا شخصیتی مانند حسین بن علی (ع) برای دفاع از ارزش های والای انسانی که مسیر تاریخ را عوض کرد به پا خاست و با عده ای قلیل مقاومت کرد.آیا کسی که جانش را برای ارزشهایی فدا کرد که بشریت تا ابدالآباد مرهون آن است ، شایسته بزرگداشت نیست؟این است که ما را بر آن می دارد که بخاطر عظمت کار او و به خاطر مصیبت سنگینی که عبارت است از به خاک و خون کشیدن بزرگترین حق طلبان عالم ، این حرکت را تکریم کنیم و در عزای آنها سوگوار باشیم.این یعنی کشته شدن سید الشهداء کشته شدن یک شخصیت عظیم از 1400 سال پیش برای ما و نسلهای قبل و بعد از ما بود.

نکته بسیار با اهمیت تر از این مصیبت و جانفشانی این است که واقعه عاشورا یک درس است.یعنی یک متد و روشی است که سید الشهداء (ع) به بشریت داد که هر جا باطل بود و ظلم بود و حق در حال محو شدن بود ، ولو اینکه عده قلیلی باشید باید بپا خیزید.لذا بسیاری از انقلاب های سده اخیر اعم از اسلامی و غیر اسلامی را که انسان مطالعه می کند می بیند رهبران آن اذعان می کنند که قیام ما منبعث از درسی است که از عاشورا گرفتیم.معنی بزرگتر این عزارداری ها و سوگواری ها این است که بگوییم ما این درس را آموخته ایم و برای جانفشانی در راه حق سینه چاک و آماده ایم.این است که سینه می زنیم.و البته از دست دادن شخصیتی با عظمت حسین بن علی (ع) با آن مصیبت های جانسوز که دل هر انسان آزاده را به در می آورد ، نیز احساس و عواطف را تحریک می کند و از عاشورا حادثه ای غمبار ساخته است.اما همه باید بدانیم که اگر حسین (ع) کشته اشکهاست یعنی اشکی که در پشت آن مقاومت و ایثار برای  تمام ارزشهای انسانی و الهی ظهور و بروز دارد.


برچسب‌ها: تالار اندیشه, حمله مغول, کشتار, کربلا



به قلم "هدهد" در پنجشنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۱ساعت 15:8  |