گام نخست برای فتنه 92 !

سخنان امروز احمدی نژاد در صحن علنی مجلس را می توان نخستین گام برای فتنه 92 ارزیابی کرد.قبل از ورود به اثرات اتفاقات امروز بهارستان ، متذکر می شوم که طرح موضوع فتنه 92 به این معنی نیست که پس از هر انتخابی در کشور فتنه ای نیز رخ می دهد؛ لکن اتفاقات چندماهه اخیر نشان دهنده برنامه ریزی مخالفین نظام اسلامی برای ضربه زدن به انقلاب است.در حالی که هنوز زخم های فتنه 88 التیام نیافته و ابهاماتی درباره آن در افکار عمومی وجود دارد ، ایجاد یک فتنه دیگر می تواند موقعیت ایران مقتدر را در داخل و خارج متزلزل کند.

دامن زدن به اختلافات در سطح کلان کشور در این مقطع حساس می تواند پاشنه آشیل اقتدار نظام باشد.اصل وحدت که اساسی ترین اصل در اندیشه سیاسی اسلام و توصیه مداوم رهبران انقلاب بوده و هست ، امروز در مجلس زیر سوال رفت.

مطرح شدن ارتباط میان مرتضوی و برادر لاریجانی در جلسه ای که هیچ ارتباطی با مساله مفاسد اقتصادی ندارد ، عجیب و قابل تامل است.دخالتهای اخیر مجلس در کارهای دولت مورد انتقاد است و در جایگاه کارشناسی باید بررسی شود لکن طرح استیضاح وزیر کار که آشکارا سیاسی است ، می تواند مقدمه ای برای بیرون کشیدن آتش زیر خاکستر باشد.در حالی که کشور دست به گریبان مشکلات عدیده اقتصادی است ، طرح موارد اختلافی چیزی جز خیانت تلقی نمی شود.

اما از همه اینها خیانت بار تر ، حرفهای احمدی نژاد در این جلسه بود.مطرح کردن فیلم 25 دقیقه ای از صحبتهای فاضل لاریجانی با مرتضوی در جلسه استیضاح وزیر چه معنی ای دارد؟مگر مجلس خانه پدری لاریجانی است که برای شکایت از برادرش به آنجا بروند و یا برادر لاریجانی نماینده اعمال و رفتار اوست؟به فرض هم در این جریان خود رییس مجلس هم مقصر باشد ، مگر صحن علنی مجلس جای گروکشی است؟هرچیز راه قانونی خود را دارد.هرچند این ضبط کردن صوت و تصویر افراد و افشای آن در معرض انظار عمومی برای کسب امتیاز ، کار قبیحی است ؛ کشاندن اختلافات شخصی ، سلیقه ای ، سیاسی و حتی کاری در این موضع حساس به میان مردم قبیح تر از آن است.

درحالی که به دلیل نارضایتی های عمومی از گرانی ها ، شرایط عمومی کشور نامتعادل است و در آستانه انتخابات 92 طرح این مسایل می تواند به بی اعتمادی مردم به مسئولین و در نتیجه نظام منجر شود.حضور کمرنگ مردم در انتخابات 92 می تواند یکی از پیامد های تداوم این اختلافات باشد.از طرفی باز شدن باب اتهام زنی و افشاگری های چهره های سیاسی علیه یکدیگر نیز به این بی اعتمادی دامن می زند.

اضافه کنید این بی اعتمادی ها را به جشن و پایکوبی رسانه های غربی از اتفاقات و اختلافات آن هم در شرایط بحرانی بین المللی.در حالی که منطقه بیداری اسلامی و سوریه درگیر مسایل امنیتی داخلی اند و نیازمند کمک های سیاسی و دیپلماتیک ایران و در آستانه مذاکرات 1+5 ، طرح این مسایل به نفع چه کسانی است؟از طرح این اختلافات عده ای برای انتخابات سود می برند.عده ای از طریق مظلوم نمایی و عده ای از طریق افشاگری! فتنه گران نیز با این اتفاقات خود را محق در انتخابات 88 بر می شمرند.دشمنان خارجی نیز آن را چماق می کنند و می گویند این همان احمدی نژادی است که هالوکاست را زیر سوال برده است؛او اکنون در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده است.

دشمنان با این کار ادعا خواهند کرد که نظام اسلامی ایران در برابر همه رییس جمهورهایش ایستاده و آنها را مخالف خود می کند.اینها تنها گوشه از اثرات منفی ای است که این فتنه می تواند به آن دامن بزند و نظام را با هزینه های سنگین تر از فتنه 88 مواجه کند.

یادمان نرود که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی به این مضمون فرمود هرگاه استکبار از شما تعریف کرد بدانید حتما خطایی کرده اید.

یادمان نرود که همین چند روز پیش امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) فرمودند:«يكي از راه ها، ايجاد وحدت است. اختلافات مضر است. هم اختلافات بين مسئولين مضر است؛ هم بدتر از آن، كشاندن اختلاف ميان مردم مضر است. اين را من به مسئولين، به رؤساي محترم هشدار مي دهم. من از رؤساي قوا حمايت كردم، باز هم حمايت مي كنم- مسئولند، بايد كمكشان كرد- اما به آنها هشدار مي دهم... البته اختلاف نظر، فراوان است؛ هيچ اشكالي هم ندارد- دو نفر مسئولند، رفيقند، اختلاف نظر هم دارند؛ هميشه هم بوده است- اما اختلاف نظر نبايد به اختلاف در عمل و اختلاف در برخوردهاي گوناگون، به اختلاف علني، به گريبانگيري، به مچ گيري منتهي شود... اختلافات را نبايد علني كرد؛ اختلافات را نبايد به مردم كشاند؛ احساسات مردم را نبايد در جهت ايجاد اختلاف تحريك كرد. از امروز تا روز انتخابات، هر كس احساسات مردم را در جهت ايجاد اختلاف به كار بگيرد، قطعاً به كشور خيانت كرده».


برچسب‌ها: امام خامنه ای, فتنه, احمدی نژاد, لاریجانی



به قلم "هدهد" در یکشنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۱ساعت 20:6  | 


 ولایت ، شیعه ، اصولگرایی

برکسی پوشیده نیست که شیعه پیش از اینکه یک دیدگاه فقهی و کلامی در اسلام باشد،یک جریان سیاسی است.از بدو تولد شیعه بر مبنای فرموده رسول الله (ص) ، درباره پیروان علی بن ابیطالب(ع) تا دوران غیبت و پس از آن ، درگیری اصلی شیعه و سایر فرق اسلامی به خصوص اهل جماعت ،درگیری سیاسی بود.اگر هم در دوره ای مسایل فقهی و کلامی و اخلاق و سایر علوم و معارف سرفصل رفتار ائمه معصومین(ع) است،غالبا به واسطه اتصال فقها و فلاسفه و عالمان فرق دیگر به دستگاه غاصب خلافت بوده است.

درواقع معصومین(ع) چه در زمان سکوت،چه در زمان خلافت و چه در دوران فعالیت آرام خود درحال نمایاندن نوعی از نگرش سیاسی به نام تشیع و تربیت افرادی در طراز حکومت امامان (ع) بودند.یعنی برای در دست گرفتن حکومت مومنان تلاش می کردند و برای آن نیروسازی هم انجام می دادند.این نیروسازی که در طول 250 سال متکامل شد جریانی سیاسی به نام تشیع بود.درواقع این جریان سیاسی در عهد ما تا به امروز در تلاش بود تا حکومتی هرچه متناسب تر با حکومت مد نظر ائمه(ع) بسازد.این تلاش در عصر ما منجر به انقلاب اسلامی شد.حکومتی که برمبنای ناب ترین اندیشه های اسلامی یعنی اندیشه اهل بیت(ع) پایه ریزی شد.اگرچه شرایطی که برای رهبر کبیر انقلاب(ره) فراهم شد در دوران ائمه هرگز وجود نداشت لکن آن حرکت پس از حدود 12قرن به بار نشست.البته این تلاش ادامه دارد تا حکومت حقه اهل بیت(ع) نیز به دست ولی الله الاعظم(عج) ایجاد گردد.

در درون نظام اسلامی به وجود آمده نیز اگر نیک بنگریم همچون طول تاریخ همه عناصر و مردم شیعه نیستند.شیعه ی اعتقادی ، شیعه محب، شیعه سیاسی و شیعه ولایی و...اقسام شیعه در طول تارخ است.اما تنها یک گروه است که مدنظر ائمه است به عنوان شیعیان همطراز جامعه اهل بیت(ع).آن هم شیعه اصولگرا یا همان شیعه ولایی است.در نظام حاضر نیز با آنکه قالب مردم شیعه مذهبی و اعتقادی اند ، اما نیازمند شیعه ولایی و اصولگرا هستیم.این بدان معنی نیست که اهل سنت در این کشور نمی توانند ولایی باشند.بلکه آنها نیز اگر ولایت ولی منسوب از سوی ائمه را بپذیرند ، ولایی و اصولگرا خواهند بود.

طرح مساله اصولگرایی توسط امام خامنه ای (حفظه الله) در انتهای دهه 1370 نیز برای ایجاد و تربیت جریان همطراز نظام بود.حال این پرسش مطرح است که آیا چیزی که اکنون به عنوان اصولگرایی در عرصه سیاسی مطرح می شود همان اصولگرایی مد نظر ایشان است؟ پاسخ این است که الزاما اینگونه نیست.نگاهی به تاریخ شیعه نشان می دهد که امثال آنان در نظام اسلامی آیا اصولگرا هستند یا نه.

شیعیانی که در دوران سکوت با علی(ع) بودند و از حق او دفاع کردند.شیعیانی مثل زبیر که ابتدا در شورای 6 نفره حامی علی(ع) بودند لکن سالها بعد در اثر دنیا پرستی در مقابل او صف کشیدند.شیعیانی که در صفین فریب دشمنان را خوردند و نظرشان را بر ولایت تحمیل کردند.شیعیانی که در 3 جنگ با علی (ع) بودند و عاقبت تنهایش گذاشتند.شیعیانی که امام حسن(ع) را به مال دنیا فروختند.شیعیانی که ایشان را بخاطر صلح تحمیلی سرزنش کردند.شیعیانی که از ترس عبیدالله آن جنایت را در کربلا مرتکب شده و حسین(ع) را دعوت کردند و او را کشتند.شیعیانی که جانباز صفین بودند و سر امام خود را بریدند.شیعیانی که توبه کردند.شیعیانی که تنها در میدان علم با امام خود بودند و اهل جهاد نبودند.شیعیانی که اسرار ائمه را فاش می کردند.شیعیانی که قدرت ومال آنها را فریفت.شیعیانی که بصیرت نداشتند.

اما تنها یک گروه باقی ماندند در رکاب مولایشان.امثال مقداد،سلمان،ابوذر، حجر،مالک،حبیب،زراره،اباصلت و... هستند که امامشان در فراقشان آنها را می خواند:أین عمار؟!...

حال می توان فهمید که چه کسانی در نظام ما اصولگرای واقعی و شیعه امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) هستند.اصولگرا یعنی شیعه ی ولایی!


برچسب‌ها: ولایت, شیعه, اصولگرایی, تربیت



به قلم "هدهد" در یکشنبه هشتم بهمن ۱۳۹۱ساعت 18:28  | 


 تالار اندیشه (10)/1

چرا توی ایران به جای شناساندن ایشان (کوروش) و اهدافشان به گونه ای دیگر جلوی ترویج نام کوروش و افکار او را می گیرند آیا این حرکت باعث ایجاد تنش نمی شود؟

پاسخ سوال شما در یک جمله قابل ارایه بود لکن چیزی که بنده می خواهم بگویم با استفاده از این سوال ، سبب شد که یک مطلب مجزا برای این موضوع باز کنم.البته متذکر شوم که بنده از سوالات اینگونه ای از هر دوستی استقبال می کنم زیرا زمینه رشد فکری را برای خود بنده هم فراهم می کند.به همین منظور از دوست پرسشگرمان تشکر می کنم.

اینکه در ایران چرا این اتفاق نیفتاده و عده ای به هر دلیل مانع از شناساندن این شخصیت عظیم می شوند ، دقیقا اعتراضی است که ما نیز به جامعه مدیران فرهنگی خود داریم.رهبر انقلاب در سفر چند سال پیش خود به استان فارس از جمله نکاتی که ذکر فرمودند همین بزرگداشت و یادمان سازی برای حوادث و بزرگمردی های باستان ایران است.البته نباید فراموش کرد که اگر عده ای به دلایل سیاسی در صدد باشند که از ایران باستان و شخصیتی مث کوروش ابزاری برای نفی دین و جایگزینی چنین شخصیت هایی با شخصیت های بزرگ عالم اسلام ، بسازند ،آنگاه است که باید دید تا چه حد طرح شخصیت ها و حوادث تاریخی کمک به اعتماد بنفس ملی می کند و تا چه حد مضر به حال مردم است.

گرایش به باستان گرایی ایرانی از جمله مسایلی است که از آغاز دوره روشنفکری در ایران رشد کرد و پیش از آن چندان به آن پرداخته نمی شد.این موضوع که در مقابل دین حرف از ایرانیت و باستان گرایی زده می شود ، خیانت بزرگی است.بنابراین نباید در چنین مواردی افراط کرد.مثلا داستانهایی درباره کوروش و سایر تمدن باستانی ایران گفته می شود که یا اساسا واقعیت ندارد یا گمانه مورخان است.نباید بدون استناد تاریخی حرفی زد.

ما همانطور که به کوروش و سایر بزرگان ایران باستان افتخار می کنیم ، قایل به این هستیم که هرچیز به اندازه باید مورد توجه قرار گیرد.نه کم و نه زیاد.

اما نکته بسیار ریزی که ما در تبیین اندیشه دینی و اسلامی و بلکه هر اندیشه ای باید آن را مورد مداقه قرار دهیم آن است که به جای پرداختن به مصادیق به سراغ مفاهیم برویم و به جای پرداختن به ظواهر و رفتار ها به مبانی و معیار ها بپردازیم.

اینکه عده ای رفتارشان چنین و چنان است را نباید پای اندیشه ای که آنان خود را به آن وابسته می دانند دانست.همانطور که ما رفتار مسیحیان را هیچگاه پای آموزه های مسیح (ع) نمی گذاریم ، رفتار مسلمانان دلیل بر تایید آن رفتار توسط اسلام نیست.در طول تاریخ هیچگاه دیده نشد که جامعه مسلمین تماما به دستورات اسلام عمل کرده باشند.حتی در اندیشه انقلاب اسلامی نیز اگر بنگریم، نمی توانیم رفتار غلط و سوء مدیران نظام را به پای اندیشه ناب ولایت فقیه گذاشت.چرا؟ چون مبانی اندیشه نظا اسلامی با عملکرد برخی از عناصر این کشور در تضاد است.البته من منکر نمی شوم که مردم از روی ظواهر قضاوت می کنند.لکن اگر مردم بخواهند با فکر و اندیشه قضاوت و عمل کنند و از مرتبه متعالی تر از عوامی گری به موضوع بپردازند ، قطعا رفتار مدیران را به پای نظام و اسلام نمی نویسند.

بنابراین هر اندیشه ای را باید از منابعی که آن اندیشه توصیه می کند گرفت و نه از کسانی که آن را پذیرفته اند.لذا امیرالمومنین (ع) می فرمایند:«اعرف الحق واعرف اهله».


برچسب‌ها: تالار اندیشه, کوروش, امیرالمومنین, امام خامنه ای



به قلم "هدهد" در سه شنبه سوم بهمن ۱۳۹۱ساعت 10:26  | 


 تالار اندیشه (10)

چرا وقتی کوروش رو داریم به افرادی نظیر امام علی (ع) و حضرت ابوالفضل توجه کنیم؟اون در دارایی تمام می بخشید و اینها در نداری خود؟

اما سوال دیگر اینکه چرا به جای کوروش حرف از امیرالمومنین (ع) و شخصیت هایی مثل ابوالفضل العباس (ع) سخن به میان می آید؟ پاسخ در سوال قبلی به نوعی داده شده است.همانگونه که ما به کوروش افتخار می کنیم و او را الگویی برای نوع حکومت داری می دانیم و به جهان معرفی اش می کنیم ، امام علی (ع) و سایر بزرگانی مانند عباس بن علی(ع) را نیز به واسطه بزرگی هایشان گرامی می داریم.این شخصیت ها به واسطه بزرگی هایشان و عظمت شخصیت ، تبدیل به شخصیت جهان بشری شده اند و متعلق به یک قوم و یک دین نیستند.البته نباید فراموش کرد که جایگاه امیرالمومنین (ع) که در تمامی شئون انسانی و الهی بی نظیر است هیچگاه قابل قیاس با کوروش نیست. البته بخشندگی یکی از ارزشهای والای انسانی است ولی تفاوت میان امیرالمومنین (ع) و کوروش کبیر تنها به این ارزش خلاصه نمی شود.حتی حکومت عدل علوی تنها یکی از شئونی است که مولی الموالی (ع) بعنوان نمونه و الگو در آن شناخته شده است.در علم ، در جهاد ، در کار و تلاش ، در معنویت ، در وظایف اجتماعی و خانواده و... نیز علی (ع) الگویی بی نظیر است.علی (ع) یک انسان کامل است.پس شایسته این است که افتخار ما بعنوان پیروان او و حتی افتخار کل بشریت باشد.

همچنین است شخصیت ابوالفضل العباس (ع) در مقیاسی کوچکتر که همان فقاهت و علم ، همان ایمان و معنویت ، همان دفاع از حق و گم نشدن در زخارف دنیا ، همان شجاعت و دلاوری را داراست.بنابراین افتخار به این انسانهای بزرگ مانع از افتخار به بزرگانی چون کوروش و نوشیروان عادل نیست.اما هرکس در اندازه شایسته خودش باید تکریم و تقدیس شود.این اندازه را همانطور که پیشتر عرض کردم نسبت افراد با حق و حقیقت تعیین می کند.


برچسب‌ها: تالار اندیشه, کوروش, امیرالمومنین, ابوالفضل العباس



به قلم "هدهد" در دوشنبه دوم بهمن ۱۳۹۱ساعت 10:14  |